رانیا هوم مدیریت کنترل و استرس - رانیا هوم

يكي از مشكلات افراد با استرس هاي شغلشان است. بسياري از افراد به دليل استرس هاي شغلشان به دنبال تغيير شغل مي روند ولي آيا تغيير شغل راهكار مناسبي براي از بين رفتن استرس شغلي است. استرس هاي كاري براي همه كارها وجود دارد و اغلب با افزايش درامد اين استرس ها بيشتر مي شود و افراد بايد ياد بگيرند استرس هاي شغلي خود را شناسايي و سپس كنترل كنند. به طور مثال فردي كه در كار خود عصبي رفتار مي كند قطعا در طول ارتباطات روز به دليل رفتارهاي عصبي خود با واكنش هاي افراد ديگر هم روبرو مي شود و اين باعث مي شود استرس هاي بيشتري را متحمل شود.ياد بگيريد روي خود سرمايه گذاري كنيد و مشكلات ارتباطي خود را حل كنيد.

 

البته ميزان استرس در هر شغلي متفاوت است ولي اينكه شغلي بدون استرس باشد قطعا اينجور نيست. بنابراين بايد به دنبال راهكارهاي بهبود كسب و كار خود و سيستمي كردن كار خود باشيم تا بتوانيم اين استرس را توزيع كنيم. وجود كارمندان با مهارت و با تجربه،استرس هاي شما را در كسب و كار كاهش مي دهد.

 

Some friends  had said that I am very stressed at work.  What shall i do?  You need to know whatever you want to do is stressful.  There is no job that does not have stress.  Whatever job  that you want to make money, you have to accept the stress of it.  I think the only job that has low stress is the employee job, and if employees do not do the job well, they get stressed and  will be deported  as a result and get stressed again.  That is, whatever you want to do is stressful.  Some people because they are not in other people’s jobs, think that other people’s jobs is very good , but their own jobs is not good. always says that the grass on the other side of the fence is always greener.  How do you know this is a good thing?  How do you know that person has a good job?  From a distance that is not clear.  When you get to work, you see a thousand problems.  You need to know that any job is stressful.  Now how can I manage and control this stress so that I do not get into trouble?  So you have to learn to control stress, not say I have a stressful job, so I have to left my job.  He immediately stops working and starts another job.  When they enter a new job, they get into trouble again.  What has been proven is that no one has ever gone from job to  another  and  has not said that I am satisfied.  Unless he has chosen the first job incorrectly. In most cases, you can succeed in every job with the proper manageyment and right business, you just have to know the science of job. You have to know what skills you need and what you need to do to be the best and most successful in this job.  Just don’t talk,  please act and get results.

 خیلی از افراد می گویند (استرس من زیاد است ، چکارکنم؟) شما هر کار و شغلی که بخواهید واردش بشوید باید استرس داشته باشد و نمی شود شغلی پیدا کرد که بدون استرس باشد. شغل های کارمندی استرس کمتری دارند ولی همان ها هم اگر کار درست انجام نشود موجب بروز استرس می شود. بعضی از افراد فکر می کنند یک کاری خوب است ولی کار خودشان خوب نیست در حالی که هیچ اطلاعی از آن شغل ندارند و اگر وارد آن شوند با هزاران مشکل مواجه می شوند. هر کاری استرس خودش را دارد و  شما باید یاد بگیرید استرستان را مدیریت کنید ، به جای اینکه بگویید فلان شغل استرس ندارد سعی کنید استرس خودتان را مدیریت کنید. سریع جا نزنید و نگویید میخواهم برم چون وارد شغل دومی هم که می شوید با مشکل و استرس مواجه می شوید. هیچوقت نمی شود یک فردی از شغل خودش بیرون بیاید و وارد شغل جدیدی شود و بگوید وضع بهتر شده مگر اینکه در انتخاب شغل اول واقعا اشتباه کرده باشد. شما باید با علم درست و صحیح کسب و کار و مدیریت صحیح در هر شغلی موفق شوید ، شما باید ببینید چه نیازهایی دارید؟ چه کارهایی باید انجام بدهید؟ تا بتوانید به نتیجه برسید!

یکی از بهترین و بزرگترین سرمایه گذاری هایی که افراد موفق و برند های بزرگ دنیا انجام داده اند، سرمایه گذاری روی مهارت های خودشان و سرمایه گذاری روی کسب و کارشان بوده است. این سرمایه گذاری نرخ بازگشت سرمایه ی فوق العاده ایی را برای شما خواهد داشت و این موضوع کاملا تضمین شده است. در واقع اهمیتی هم ندارد که این سرمایه گذاری، برای یادگیری یک مهارت جدید، توسعه قابلیت های شخصی و حرفه ای خودتان، ارتقای خلاقیت کاری، یا استخدام یک مربی برای بهبود خودتان باشد. نکته ی مهم این است که شما قبل از آن که بتوانید چیزی برای ارائه به دیگران داشته باشید، می بایست ابتدا خود را به آن تجهیز کنید. در واقع این موضوعی است که تمامی ما باید آن را انجام دهید . همه ی ما باید برای ارتقا و رشد دادن خودمان زمان صرف کنید و بعد از آن برای پیشرفت توسعه زندگی مان استفاده کنیم. شما باید مهارت ها و توان مندی هایتان را در بالا ترین سطح ممکن قرار دهید تا بتوانید موفقیت و کامیابی خودتان را تضمین کنید. بسیاری از ما به دنبال سرمایه گذاری روی طلا، سکه، دلار و بورس هستیم در حالی که هیچ سرمایه گذاری بالاتر از کسب و کار خودتان نمی تواند به شما سود برساند. زمانی که شما خودتان را دوست داشته باشید و برای خودتان ارزش قائل شوید، دیگران نیز به شما احترام می گذارند و شما را دوست خواهند داشت. ارتباط شما با بهترین افراد  بستگی به مهارت های شما برای ارائه دادن باشد ولی افراد به دنبال آشنا هستند درحالیکه می توانید با برند شدن در کسب و کارتان و بهبود کسب و کارتان آن افراد به شما جذب شوند و نه اینکه شما بخواهید با آشنا به سراغ آن ها بروید.

۱-اهمیت برنامه و هدف برای سرمایه گذاری روی خودت

برای سرمایه گذاری روی خودت باید اول برنامه داشته باشی، هدف داشته باشی و بعد یک مهارت و کسب و کار خودتو توسعه بدی . تا زمانی که برای مهارت هات و کسب و کارت هزینه نکنی آن هزینه به شما برنمی گردد.

۲-نظر دیگران مهم نیست

قطعا شما هم این موضوع را شنیده اید که می گویند : (درِ دروازه را می شود بست، اما دهن مردم را نه !)

به نظر من که قدیمی ها از روی سند و دلیل این حرف ها را می زدند، اما عده ای متاسفانه به این ضرب المثل توجهی نمی کنند . بگذارید خیالتان را یک باره راحت کنم. شما چه خوب باشید، چه بد، آن فردی که بخواهد نظر بدهد، کار خودش را می کند . پس اصلا، هرگز و به هیچ وجه برایتان نظرات بی پایه و اساس آن ها مهم نباشد .

۳-مسئولیت کار خودت را بپذیر

 بهانه گیری کردن کار افراد ضعیف است . شخصی که می خواهد موفقیت را تجربه کند و در مسیر هدف خود مصمم و قاطع است، هرگز زمان خود را با بهانه گیری تلف نمی کند . حتی در صورت مواجه شدن با هر مشکل و چالشی با اعتماد به نفس به دنبال راه هایی برای حل و رفع آن ها می گردد . چرا الکی خودتان را بهانه آوردن و نق زدن خسته می کنید . اگر نمی خواهید موفق شوید و به شخص بهتری تبدیل شوید، پس کاری نکنید . کسی شما را مجبور به انجام این ها نکرده است . اما اگر واقعا می خواهید رشد کنید و روی خودتان برای آینده تان سرمایه گذاری کنید از این لحظه به بعد تصمیم بگیرید که دیگر به هیچ عنوان نق نمی زنید و بهانه گیری نمی کنید .

هربرت گری می گوید :

فرد موفق، آن چه را که فرد ناموفق دوست ندارد، از روی عادت انجام می دهد . فرد موفق، انجام آن کار ها را دوست ندارد، بلکه آن ها را انجام می دهد ، زیرا آن ها را بهای موفقیت می داند .اصلا لازم نیست کارهایی را انجام بدی که فقط دوست داشته باشی و باید برای موفقیت هرکاری که دوست نداری رو هم انجام بدی .

 ۴-اهمیت مدیریت زمان

می توان گفت که مدیریت زمان یک ابزار و وسیله ای است که به شما کمک می کند تا به یک زندگی عالی برسید و موفقیت های خود لذت ببرید . می توان مدیریت زمان را وسیل نقلیه ای در نظر بگیرید که شما را از جایی هستید، به جایی که می خواهید برسید حمل می کند . مدیریت زمان را می توان یک دیسیپلین شخصی در نظر رفت که وقتی احاطه لازم را پیدا کردید، به شما امکان می دهد تا به آن چه برای موفقیت در زندگی لازم دارید دست پیدا کنید .

آرنولد شوارزنگر می گوید :

ذهن، حد را مشخص می کند . تا زمانی که ذهن تصور کند، می توانید کاری را انجام بدهید، قطعا می توانید این کار را بکنید، تنها کافی است که اطمینان ۱۰۰ درصد داشته باشید .

۵-تکرار تکرار –برای خودت روتین داشته باش و تکرار کن

 یکی دیگر از سرمایه گذاری هایی که باید بر روی خودمان انجام دهید ایجاد روتین در زندگی روزمره خود است . سعی کنید حتما روتین هایی مثبت و مفید را در روزمره خود داشته باشید . منظور از روتین برای مثال کار هایی که است که قبل از خواب و یا بعد از بیدار شدن انجام می دهید . یا کار هایی که بلافاصله بعد از ورود به محل کارتان انجام می دهید جز روتین ها به شمار می روند .در هر روز باید مشخص کنی برای هدفت چه کارهایی باید انجام دهی.

يكي از مشكلاتي كه اغلب كسب و كارهاي داخل ايران با آن مواجه هستند عدم علم كسب و كار افراد است. ديگه دوران سنتي گذشته است كه شما بتوانيد بدون علم كسب و كار موفقي داشته باشيد. دانستن شرايط بازار و علم كسب و كار به شما كمك مي كند شغل خود را پر درآمد كنيد. اغلب فروشندگان فقط به فكر سود بردن خود هستند و مشتريان هيچ سودي از كسب و كار آن ها نميبرند. دنياي كسب و كار بايد با علم و دانش و برد برد باشد. اول بايد ياد بگيريد ذهنيت خود را تغيير دهيد تا بتوانيد در كسب و كارتان موفق شويد. خيلي از مكان ها بايد وضعيت كسب و كار خود را تغيير دهيد. الگوهاي موفقيت هاي قبلي رو بايد ثبت و ضبط كنيد. قبلا چه كارهايي انجام داديد كه منجر به نتايج مثبت شده است رو ثبت و ضبط كنيد. بدون استراتژي نمي توان در هر شغلي موفق شد. رقيبان برتر شما از مشاوره استفاده مي كنند كه در فروش موفق مي شوند.د سيستم سازي در هر كسب و كاري منجر به موفقيت كسب و كارها مي شود. دنياي امروز در حال تغيير است و اگر شما تغيير نكنيد از بازار رقابت خارج مي شويد. به دنبال راهكارهاي جديد باشيد و در كارتان نوآوري ايجاد كنيد. روش هاي قديمي رو اگر خوب بوده است توسعه دهيد و اگر خوب نيست به راحتي كنار بگزاريد. بر راهكارهاي قديمي تعصب نداشته باشيد.تعصب ها رو كنار بگزاريد تا موفق شويد. هدف شما درامد بيشتر است پس تعصب داشتن چه معني در كار دارد.گاهي وقت ها با افزايش نيروي انساني مي توانيد درآمدتان را چندين برابر كنيد.

اگر می خواهید درآمد خودتان را اضافه کنید باید یاد بگیرید که تغییر کنید چون اگر تغییر کنید همان نتایج قبلی را می گیرید. راهکارهایی که در این مقاله ها و آموزش های تصویری توسط (مهندس حمصیان) به شما داده می شود شامل سال ها تولید محتوا و بررسی مشکلات کسب و کار و گذراندن دوره های آموزشی گران قیمت بوده است که در اختیار شما قرار گرفته است. اگر شما با اجرای این مطالب درآمدتان اضافه شد به ما بازخورد دهید و بابت این مطالب وقت و زمان های زیادی گذاشته شده است. هدف اصلی ما کمک به شما جهت افزایش درآمد شما است. ما در این مقالات نتایج پژوهش هایی که تجزیه و تحلیل شده است برای شما گردآوری شده است.

برای افزایش درآمد شما باید روی شغل و کسب و کار خودتون به صورت حرفه ای وقت بزارین و سرمایه گذاری کنید. راه های سعی و خطا استفاده نکنید. نوع تبلیغات، نحوه تبلیغ نویسی، نحوه بازاریابی، نحوه ارائه محصول و خدمات شما، نوع کیفیت  محصول شما، مدیریت شما و نحوه ارتباط شما با مشتری و حتی نحوه گردآوری اطلاعات از مشتری می تواند از شما یک برند بسازد. شما در کسب و کار و شغل خودتون از یک مربی یا کوچ استفاده کنید تا راه را به شما نشان دهد و در راه درستی قدم بگزارید. خیلی از افراد در مورد تولید محتوا چیزی نمی دانند چون نمی دانند تولید محتوا به چه دردی میخوره؟ چه خصوصیاتی دارد؟ چه مشکلاتی را حل می کند؟ فروشنده اطلاعات مشتری خود را ندارد ، نمی داند مشتری چه نیازهایی دارد؟ اول باید نیازها را بدانید ، مشکلات را بدانید تا بتوانید آن را حل کنید. اصل مطلب شناسایی است. خیلی از کارایی که تولید محتوا انجام میدهد و ما برای پایان نامه استفاده می کنیم مشتری ها نمی دانند و می گویند مثلا علم آمار به چه دردی میخورد؟ اتفاقا یکی از علم هایی که خیلی به درد کسب و کار میخورد علم آمار است ، پرسشنامه درست کنید ، سوال کنید از مشتری ها ، نیاز آن ها را شناسایی کنید ، چه محصولی میخواهید؟ چه خدماتی می خواهید؟ و بعد آن ها به شما می گویند ما فلان کیفیت را میخواهیم ، ما فلان چیز را می خواهیم. تا نیاز آن ها را ندانید نمی توانید به موفقیت برسید. یکی از مهم ترین بحث های کسب و کار و انتخاب شغل بحث شخصیت شناسی در کسب و کار است که  می‌توان به مدیریت رفتار سازمانی، مدیریت منابع انسانی، اصول و فنون مذاکره، مهارت ارتباطی و مهارت فروش اشاره کرد. اما در سایر زمینه‌های مدیریتی هم دانش شخصیت شناسی نقش بسیار مهمی ایفا می‌کند. انواع تست های شخصیت شناسی و الگوهای تیپ شناسی معرفی شده‌اند ؛ بحث‌های غیرعلمی مانند شخصیت شناسی بر اساس ماه تولد یا شخصیت شناسی بر اساس رنگ های مورد علاقه نیز بسیار مورد استقبال قرار می‌گیرند. هدف ما از این مقاله بررسی بحث های علمی و اثبات شده می باشد.

 تعمیم‌های نادرست و گسترده

 آشنایی سطحی با هر موضوع علمی، می‌تواند به تعمیم‌های نادرست و گسترده منجر شود؛ شخصیت شناسی نیز، از این قاعده مستثنی نیست. به عبارت دیگر، آشنایی سطحی و غیرعلمی با اصطلاحات و ابزارهای شخصیت شناسی، ممکن است باعث شود که مفاهیم و ابزارهای این حوزه را در فضاهای نامناسبی به کار بگیریم.

مثلاً:

  • آیا واقعاً استفاده از آزمون تیپ شناسی در مصاحبه استخدامی می‌تواند مفید باشد؟
  • یا این‌که آیا می‌توان بر اساس میزان درونگرایی و برونگرایی فردی که به تازگی استخدام شده، رضایت شغلی او را در‌ آینده پیش‌بینی کرد؟

این نوع سوالات را نمی‌توان بر اساس تجربه‌های موردی پاسخ داد و صرفاً با شناخت عمیق مبانی علمی شخصیت شناسی، می‌توانیم آن‌ها را به درستی پاسخ دهیم.

مصداق‌یابی نامناسب

مباحث شخصیت شناسی با تجربه‌های روزمره‌ی زندگی ما گره خورده‌اند. به همین علت، همواره این وسوسه وجود دارد که هر آن‌چه را در این مباحث می‌آموزیم، به سرعت به خود و اطرافیان‌مان نسبت دهیم و در جستجوی مصداق‌هایی برای آن‌ها باشیم. این نوع مصداق‌یابی‌های شتابزده، می‌توانند ما را به سمت تحلیل‌های نادرست و غیردقیق و نیز سوگیری در تصمیم گیری سوق دهند. زود تصمیم گیری نکنید همیشه یا تجزیه و تحلیل، تصمیم بگیرید.حتماً شما هم کسانی را دیده‌اید که به محض آشنایی سطحی با اصطلاحاتی مانند درونگرا، برونگرا، آرکتایپ، تیپ شخصیتی، شخصیت شناسی MBTI و مانند این‌ها، هر روز و هر لحظه در پی تحلیل شخصیت دیگران هستند و چه بسا با اتکا به دانسته‌های سطحی خود، قاطعیت بیشتری در قضاوت‌های خود به‌خرج دهند. حتی دانستن این ها فقط برای یادگیری و اینکه شخصیت خود را بشناسید کافی است و نباید به دنبال شخصیت بقیه افراد بروید چون شما روانشناس و روانپزشک نیستید. فقط شخصیت های خودتان را بررسی کنید.

  مخلوط شدن علم و شبه علم و داوری‌های شخصی

دستاوردهای شخصیت شناسی نیز، مانند بسیاری از زیرمجموعه‌های دیگر روانشناسی، با تکیه بر روش علمی و مطالعات گسترده‌ و روش‌مند تجربی حاصل شده‌اند. یادگیری سریع و سطحی شخصیت شناسی و خلاصه کردن آن در چند گزاره، توصیه یا توصیف، باعث می‌شود که پیش‌فرض‌ها و اما و اگرهای پشت نظریه‌ها را ندانیم و قسمت‌های خالی پازل خود را نیز، با تجربه‌ها و داوری‌های شخصی یا مطالبی از جنس شبه علم (که در این حوزه فراوانند) تکمیل کنیم. مطلع نبودن از جزئیات نظریه‌ها و بحث‌ها و نقدهایی که در پس آن‌ها وجود دارد، در نهایت خود را به شکل باور قطعی به نتایج غیرقطعی نشان می‌دهد. همین ترکیبِ دانش سطحی با تعصب عمیق باعث شده که زمانی یونگ، در انتقاد از کسانی که تندروتر از او (و ناآگاه به جوانب مختلف دیدگاه‌های او) بودند بگوید (+): «خدا را شکر که من یونگ هستم و یونگین (پیرو مکتب یونگ) نیستم!»

مفاهیمی مانند اضطراب، خودشیفتگی، قدرت طلبی، درونگرایی، برونگرایی، سایکوپات و کمال طلب بودن، از پشتوانه‌ی قویِ چندین دهه (و گاه چند قرن) تلاش برخوردار هستند.اما به‌علت پرداختن بسیار سطحی به این مفاهیم در کتاب‌ها و کلاس‌های مدیریتی، این اصطلاحات معمولاً با معنایی سطحی یا متفاوت از معنای اصلی، در میان مدیران، کارشناسان منابع انسانی و مذاکره کنندگان رد و بدل می‌شوند. پیشنهاد ما این است که اگر قصد دارید در یکی از حوزه‌های رفتار سازمانی، مذاکره یا منابع انسانی به شکل حرفه‌ای فعالیت کنید، از روی هیچ‌یک از درس‌های شخصیت شناسی عبور نکنید و برای مطالعه‌ی تک تک آن‌ها وقت بگذارید.اما اگر قرار نیست این حوزه را به شکل تخصصی دنبال کنید و صرفاً برای کنجکاوی شخصی یا آشنایی عمومی، به سراغ درس‌های شخصیت شناسی آمده‌اید، ممکن است تصمیم بگیرید از مطالعه‌ی برخی درس‌ها – خصوصاً آن‌هایی که جنبه‌ی تئوریک بیشتر دارند – صرف‌نظر کنید. هدف از یادگیری شخصیت شناسی، درک بهتر تفاوت‌های فردی انسان‌هاست. هر چه این هدف برایتان مهم‌تر و ارزشمندتر باشد، نیاز دارید که وقت بیشتری را به مطالعه‌ی درس‌های شخصیت شناسی اختصاص دهید و دشواری مطالعه‌ و یادگیری درس‌های عمیق‌تر و جدی‌تر را نیز به جان بخرید.

آیا مطالعه درس‌های شخصیت شناسی پیش‌نیاز خاصی دارد؟

بیشتر درس‌های شخصیت شناسی، پیش نیاز ندارند؛ بنابراین می‌توانید به سادگی، به همان ترتیبی که در پایین هر درس مشخص شده، درس‌ها را بخوانید و جلو بروید.

چه دام‌هایی در مسیر یادگیری شخصیت شناسی وجود دارد؟

رایج است در ابتدای معرفی درس‌ها و دوره‌های آموزشی، از نتایج و دستاوردهای مثبت دوره‌ها صحبت کنند و بگویند که زندگی شخصی و شغلی شما با یادگیری این مباحث تغییر خواهد کرد. اما واقعیت این است که آموزش شخصیت شناسی و مباحث مرتبط با آن، اگر با دقت و وسواس کافی انجام نشود، می‌تواند دردسرساز هم باشد. به همین علت پیشنهاد می‌کنیم اگر قصد دارید درس‌های شخصیت شناسی را به شکلی دقیق و منسجم مطالعه کنید، حتماً ابتدا برای خواندن درس دامهای یادگیری شخصیت شناسی وقت بگذارید. یکی از شخصیت هایی که افراد به دنبال آن هستند شناخت درونگرایی و برون گرایی است. اگر بحث‌های مختلف و دیدگاه‌های متفاوت در خودشناسی و شخصیت شناسی را کنار یکدیگر بگذارید و مقایسه کنید، کمتر واژه‌ و اصطلاحی را می‌بینید که به اندازه‌ی درونگرایی و برونگرایی مورد توجه قرار گرفته باشند. حتی شاید بتوان گفت این دو مفهوم، به نوعی مخرج مشترک رایج‌ترین نظریه های شخصیت شناسی محسوب می‌شوند. این درس اختصاصاً به بررسی تعریف درونگرایی و ویژگی های افراد درونگرا اختصاص یافته است. اما قطعاً با مطالعه‌ی آن تصویر واضح‌تری از مفهوم برونگرایی هم در ذهن شما شکل خواهد گرفت.

تعریف درونگرایی و خصوصیات افراد درونگرا چیست؟

با وجودی که اصطلاح درونگرایی (به انگلیسی: Introversion) در بسیاری از مدلها و نظریه‌های شخصیت شناسی به کار می‌رود، اما همه‌ی این نظریه‌ها معنای یکسانی برای این مفهوم قائل نیستند. ساده‌ترین تعریفی که عموم مردم از درونگرایی در ذهن دارند، ساکت نشستن و منزوی بودن و گوشه‌گیری است. این تعریف معمولاً بار معنایی منفی هم دارد. شاید شما هم پدرها و مادرهایی را دیده باشید که گاهی اوقات حتی از دیگران به خاطر درونگرایی فرزندشان عذرخواهی می‌کنند. در حالی که آنچه روی داده صرفاً این بوده که مثلاً فرزندشان به موقع سلام نکرده یا به سوالی که یکی از بستگان پرسیده، پاسخ نداده است. به علتِ همین برداشت نادرست از درونگرایی است که عباراتی مانند درمان درونگرایی و حل مشکل درونگرایی در جستجوهای اینترنتی به کار می‌روند و رواج دارند. خوب است بدانید بسیاری از افراد موفق جهان که کارهای بزرگی در زمینه های مختلف انجام داده اند، افرادی درون گرا بوده اند . درونگرایی را باید شناخت که در ادامه تعریف های واضحی برای آن ها می آوریم. درونگرایی به این معنا است که توجه و علایق و دغدغه‌های فرد، به احساسات و افکار و دنیای درونی او معطوف است. در مقابل، برونگرایی به این معنا است که توجه و علایق و دغدغه‌های فرد به دنیای بیرونی معطوف می‌شود.

در کتاب ها و مقالات تخصصی‌تر یونگی جمله‌هایی شبیه این ها را هم می‌بینید:

  • اینکه برای فرد درونگرا، زندگی ذهنی جذابیت بالایی دارد.
  • اینکه فرد درونگرا از خلوت کردن با خودش انرژی می‌گیرد و در تعامل با دیگران، انرژی خود را از دست می‌دهد

اگر می‌خواهید تصویری دقیق‌تر از مفهوم درونگرایی (یا در واقع: شاخص برونگرایی پایین) در نگاه آیزنک داشته باشید،‌ بد نیست نگاهی به نمونه سوال‌های زیر – که او در پرسشنامه‌اش مطرح می‌کند – بیندازید:

  آیا شما فرد پرحرفی هستید؟

  آیا از دیدن افراد جدید لذت می‌برید؟

  آیا نسبتاً بانشاط و سرزنده هستید؟

  آیا می‌توانید در یک مهمانی شاد شرکت کنید و لذت ببرید؟

  آیا در ایجاد دوستی‌های جدید پیش‌قدم می‌شوید؟

  آیا از قاطی شدن با مردم لذت می‌برید؟

  آیا از [محیطِ] پرهیجان و شلوغ لذت می‌برید؟

برونگرایی [و درونگرایی] در مدل پنج عاملی شخصیت

به عبارت دیگر، هر چه برونگرایی شما پایین‌تر باشد، می‌توانید فرض‌ کنید درونگراتر هستید.

اما باید به خاطر داشته باشیم که آنچه به عنوان برونگرایی در مدل پنج عاملی مطرح می‌شود، ترکیبی از شش دسته ویژگی است:

  • گرم بودن
  • اجتماعی بودن
  • صراحت و قاطعیت
  • جنب و جوش و فعالیت
  • هیجان‌خواهی
  • تجربه هیجان‌های مثبت

بنابراین حاصل‌جمع وضعیت شما در این شش دسته ویژگی است که نهایتاً باعث می‌شود در مدل پنج عاملی شما را برونگراتر از فردی دیگر یا درونگراتر از او ارزیابی کنند. یعنی تمام افراد به یک میزان درون گرا یا برون گرا نیستند و میزان آن در افراد مختلف متفاوت است.

صفت‌هایی که با درونگرایی اشتباه گرفته می‌شوند

ما واژه‌ها و ویژگیهای متعددی را معادل درونگرایی در نظر می‌گیریم. به عنوان مثال خجالتی بودن از جمله مواردی است که معادل درونگرایی در نظر گرفته می‌شود. در حالی که فرد خجالتی از تعامل با دیگران هراس دارد اما فرد درونگرا، صرفاً تنها بودن را به در جمع بودن ترجیح می‌دهد. با توجه به توضیحاتی که تا اینجا ارائه شد، قطعاً توجه دارید که باید همواره به معنای دقیق درونگرایی توجه داشته باشیم و به سادگی آن را به جای جمع گریزی یا خجالتی بودن یا اضطراب اجتماعی یا موارد مشابه به کار نبریم.

کدام بهتر است: درونگرایی یا برونگرایی؟

مستقل از ریشه‌ی تفاوتها و سهم وراثت و محیط و تربیت در درونگرایی و برونگرایی، یک نکته‌ی مشخص وجود دارد و آن اینکه از میان دو صفت درونگرا و برونگرا نمی‌توان یکی را به دیگری ترجیح داد. موفقیت زندگی و شغلی ما، تابع درونگرایی و برونگرایی‌مان نیست؛ بلکه تابع شغل و مسیری است که برای زندگی انتخاب می‌کنیم. اگر چه ممکن است یک فرد درونگرا در شغل‌هایی با پایه‌ی مالی، موفق‌تر از شغل‌هایی با پایه‌ی فروش باشد و بالعکس فرد برونگرا در شغل‌هایی که بر پایه‌ی فروش بنا شده‌اند شانس موفقیت بیشتری داشته باشد. حتی در یک زمینه‌ی تخصصی نیز، به سادگی نمی‌توان در مورد موفقیت یا عدم موفقیت بر اساس تیپ شخصیتی نظر داد.

در تکمیل مورد نخست، می‌توان این مثال را مطرح کرد:

  • فرد درونگرا می‌تواند در شغل‌هایی نظیر حسابداری که تعامل کمتری با محیط دارند موفق‌تر عمل کند.
  • فرد برونگرا می‌تواند در حسابرسی، که شغلی با تعامل بالاتر است، موفق‌تر باشد.
  • فرد درونگرا ممکن است بتواند مدیر فروش بسیار خوبی باشد.
  • فرد برونگرا ممکن است در سمت فروشنده زندگی موفق‌تری را تجربه کند.

به عبارت دیگر در هر زمینه‌ی شغلی، می‌توانید زمینه‌های تخصصی‌تری را ببینید که برای فرد برونگرا یا درونگرا مناسب باشد. این جمله که فرد برونگرا می‌تواند معلم بهتری باشد، مربوط به چند دهه قبل است. امروز، هم برونگرایان و هم درونگرایان می‌توانند تجربه‌ی موفقی از معلمی داشته باشند. فقط شاید برونگرا به سراغ معلمی در فضای فیزیکی و درونگرا به سمت آموزش دیجیتال برود. حتی اگر یک فرد درونگرا به فروشندگی منصوب شود، باز هم نمی‌توان نتیجه گرفت که وی الزاماً فروشنده‌ی ناموفقی خواهد بود. اما می‌توان نتیجه گرفت که اگر او بخواهد به اندازه‌ی یک فرد برونگرا موفق باشد، احتمالاً باید انرژی بیشتری را برای کسب همان میزان از موفقیت صرف کند. به بیان دیگر، ممکن است فرد درونگرا در شغلی که مناسب فرد برونگراست، زودتر مستهلک شود.

مقالات مشابه با این مقاله:

روش های بهبود درآمد کسب و کارها

بیزینس کوچینگ مهرداد حمصیان (قسمت اول)

بیزینس کوچینگ مهرداد حمصیان (قسمت دوم)

چگونه درآمدم را افزایش دهم (کوچینگ حمصیان)

نوشته شده توسط مهندس مهرداد حمصیان

به این پست امتیاز دهید.
بازدید : 377 views بار دسته بندی : مطالب جدید تاريخ : 10 آوریل 2021 به اشتراک بگذارید :
دیدگاه کاربران
    • دیدگاه ارسال شده توسط شما ، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
    • دیدگاهی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با مطلب باشد منتشر نخواهد شد.